
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۰۱
۱
عشق کهن به کوی تو میآردم هنوز
واندر صف سگان تو میداردم هنوز
۲
با آن که برده ترک توام حدت از سرشک
الماس ریزه از مژه میباردم هنوز
۳
زو دست قطع اشگ که دهقان روزگار
درسینه تخم مهر تو میکاردم هنوز
۴
آزرد جانم از تو ز آزارهای پیش
جان سازمش نثار گر آزاردم هنوز
۵
غم که دور از من دیوانه نگردد هرگز
آشنائیست که بیگانه نگردد هرگز
تصاویر و صوت

نظرات