
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۰۴
۱
یک صبح ببام آی و ز رخ پرده برانداز
آوازه به عالم زن و خورشید برانداز
۲
زه شد چو کمان تو پی کشتن مردم
گوزه ز کمان اجل ایام برانداز
۳
بربند به شاهی کمر و طوق غلامی
در گردن صد خسرو زرین کمر انداز
۴
بهر دل مشتاق مکش تیر ز ترکش
نخجیر چنین را به خدنگ دگر انداز
۵
دی داشتم ای صید فکن طاقت ازین بیش
امروز خدنگ نظر آهستهتر انداز
۶
در گفتن راز آن چه زبان محرم آن نیست
بر گردن آمد شد و پیک نظر انداز
۷
ای زینت بالین رقیبان شده عمری
بر من که ز هم میگذرم یک نظر انداز
۸
تا غیر بمیرد ز شعف یک شبم از وی
پنهان کن و در شهر توهم خبر انداز
۹
در بحر هوس کشتی ما محتشم از عشق
تا غرق نگردیده تو خود را به در انداز
تصاویر و صوت

نظرات
ahmad aramnejad