
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۱۰
۱
دوش سرگرم از وثاق آن کوکب گیتی فروز
نیم شب آمد برون چون افتاب نیم روز
۲
همرهش فوجی ز میخواران پر ظرف از شراب
واقف از جمعی ز آگاهان آگاه از رموز
۳
پیش پیش لشگر حسنش پس از صد دور باش
در کمانها تیرهای دل شکاف سینه سوز
۴
پیش روی تابناکش کوههای عقل و صبر
در گداز از بیثباتیها چو برف اندر تموز
۵
چون به راه آثار من ناگه نمود از دود آه
پیش چشم نیم بازش چون گیاه نیمسوز
۶
دست مخمورانهای از ناز بردوشم فکند
کامشب از دهشت به دست رعشه دوشم هنوز
۷
محتشم فریاد کز جام غرور آن ترک مست
غافل است از فتنه زائیهای این چرخ عجوز
نظرات