
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۱۳
۱
ز عنبر آتش حسنت نکرده دود هنوز
محل رخ ز می افروختن نبود هنوز
۲
به گرد مشگ نیالوده دامن رخسار
به باده بود لب آلودن تو زود هنوز
۳
که شد به می سبب آلایش وجود تو را
نیامده گنهی از تو در وجود هنوز
۴
نموده رشحهکشیها نهالت از می ناب
نکرده در چمن سرکشی نمود هنوز
۵
لبت که دوش برو کاسه بوسه زده است
بود بدیدهٔ باریک بین کبود هنوز
۶
ز پند محتشم افسوس کز طبیعت تو
که کاست نشاء ذوق می و فزود هنوز
تصاویر و صوت

نظرات