
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۱۴
۱
دل در بدن کباب و مرا دیده تر هنوز
تن غرق آب و آتش و دل پرشرر هنوز
۲
بسمل شدم به تیغ تو چون مرغ دم به دم
گرد سر تو از سر خد بیخبر هنوز
۳
بنیاد عمر شد متلاشی و از وفا
دست تلاش من به غمت در کمر هنوز
۴
آثار صبح حشر نمود و فلک نه شست
روی شب مرا به زلال سحر هنوز
۵
روزی که خار تربت من گل دهد مرا
باشد ز خارخار تو خون در جگر هنوز
۶
راز دلم ز پرده سراسر برون فتاد
این اشگ طفل مشرب من پرده در هنوز
۷
طوفان بحر هجر نشست و بسی گذشت
وز خوف جان محتشم اندر خطر هنوز
تصاویر و صوت

نظرات