
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۱۵
۱
مردم و بر دل من باز غم یار هنوز
جان سبک رفت و من از عشق گران بار هنوز
۲
حال من زار و به بالین رقیب آمد یار
من به این زاری و او بر سر آزار هنوز
۳
عشوهات سوخته جان من و جانسوز همان
غمزهات ساخته کار من و در کار هنوز
۴
دل که دارد سر ز لف تو چو غافل مرغیست
که بدام آمده و نیست خبر دار هنوز
۵
سرنهادند حریفان همه در راه صلاح
سر من خاک ره خانه خمار هنوز
۶
چشم امید شد از فرقت دلدار سفید
محتشم منتظر دولت دیدار هنوز
تصاویر و صوت

نظرات