
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۲۲
۱
ای پری راه دیار آن پری پیکر بپرس
خانهٔ قصاب مردم کش از آن کافر بپرس
۲
با حریفان حرف آن مه بر زبان آور به رمز
از نظر بازان ره آن قصر و آن منظر بپرس
۳
در هوایش تیز رو چون کوکب سیاره شود
وز هواداران آن سرو بلند اختر بپرس
۴
جان سوی او رفته زان محبوب جانبازش طلب
دل بر او مانده احوالش از آن دلبر بپرس
۵
بعد پرسش ای صبا با او بگو ای بیوفا
از وفا یک ره تو هم زان بیدل ابتر بپرس
۶
عاشق قصاب را خون خود اندر گردن است
با تو گفتم محتشم گر نیستت باور بپرس
تصاویر و صوت

نظرات