محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۳۲۹

۱

هرتار که در طره عنبر شکن استش

پیوند نهالی برگ جان من استش

۲

ترسم ز دماغ دل من دود برآرد

آن دوده که زیب ورق یاسمنستش

۳

می‌سوزدم از آرزوی رنگی و بوئی

با آن که گل و لاله چمن در چمنستش

۴

هست از ورق شرم و حیا دست خودش نیز

زان جوهر جان دور که در پیرهنستش

۵

شیرین همه ناز است ولی ناز دل‌آشوب

از گوشهٔ چشمی است که با کوهکنستش

۶

گفتم که در آن تنگ شکر جای سخن نیست

رنجید همانا که درین هم سخن استش

۷

در سینهٔ گرمم دل آواره در آن کوی

مرغیست که درآتش سوزان وطنستش

۸

هر بنده که گردیده بر آن در ادب آموز

اهلیت سلطانی صد انجمنستش

۹

گر جان رود از تن نرود محتشم از جا

کز لطف تو جانی دگر اندر بدنستش

تصاویر و صوت

هفت دیوان محتشم کاشانی ـ ج ۲ (شامل دیوان های شبابیه، صبائیه، جلالیه، نقل عشاق، ضروریات و معمیات) به کوشش عبدالحسین نوایی و مهدی صدری - علی بن احمد محتشم کاشانی - تصویر ۱۸۲

نظرات