
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۳۸
۱
آن شاه حسن بین و به تمکین نشستنش
و آن خیرگی و طرف کله برشکستنش
۲
آن تیر غمزه پرکش و از منتظر کشی است
موقوف صد کمان ز کمانخانه جستنش
۳
سروی است در برم که براندام نازنین
ماند نشان ز بند قبا چست بستنش
۴
سر رشتهٔ رضا به دل غیر بسته یار
اما چنان نبسته که به توان گسستنش
۵
باشد کمینه بازی آن طفل بر دلم
بر همزدن دو چشم و به صد نیش خستنش
۶
صیدیست محتشم که به قیدی فتاده لیک
مرگیست بیتکلف از آن قید رستنش
نظرات