
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۴۳
۱
به عزم رقص چون در جنبش آید نخل بالایش
نماند زنده غیر از نخل بند نخل بالایش
۲
عجب عیبی است غافل بودن از آغاز رقص او
به تخصیص از نخستین جنبش شمشاد بالایش
۳
بمیرم پیش تمکین قد نازک خرام او
که در جنبش به غیر از سایهٔ او نیست همتایش
۴
براندازد ز دل بنیاد آرام آن سهی بالا
چو اندازد هوای رقص جنبش در سر و پایش
۵
به تکلیف آمد اندر رقص اما فتنه کرد آن گه
که میل طبع بیتکلیف میشد در تماشایش
۶
فشانم بر کدامین جلوهاش جان را که پنداری
دگرگون جلوه پردازیست هر عضوی ز اعضایش
۷
به رقص آیند در زنجیر زلفش محتشم دلها
چو باد جلوه بی حد در سر زلف سمن سایش
نظرات