
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۴۹
۱
منم از مهر به غم خوردنت ای یار حریص
تو غلط مهر به غمخواری اغیار حریص
۲
باغ حسن تو نم از خون جگر میطلبد
گریه زاریست مرا دیدهٔ خونبار حریص
۳
ز آب و آیینه بجو صورت این سر که چراست
به تماشای جمالت در و دیوار حریص
۴
مرض عشق من آن مایهٔ بدنامیها
کرده او را به هلاک دل بیمار حریص
۵
خنده فرمای لب حسن که آن زاری ماست
یار را کرده به آزار دل زار حریص
۶
زود جانها به بهای دهنش رفته که بود
جنس نایاب و محل تنگ و خریدار حریص
۷
میتوان باخت ز بسیاری لطفش به رقیب
که حریص است به آزارم و بسیار حریص
۸
ناز کاین نوع شود سلسله جنبان هوس
به طلب چون نشود طبع طلبکار حریص
۹
محتشم حرص تو ظاهر شده در دیدن او
که به خونت شده آن غمزهٔ خونخوار حریص
نظرات