
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۶۰
۱
تا میان من و آن مه شده کلفت واقع
به رقیبم شده بیواسطه کلفت واقع
۲
به مهی در گذری یک نظر افکندم دوش
شد میان من و یاران همه صحبت واقع
۳
متهم ساخت به عشق دگرم یار و نگفت
کاین تعشق شده باشد به چه صورت واقع
۴
کار موقوف نگاهیست میان من و او
گر بود صد جدل و خشم و کدورت واقع
۵
میرسد مست جنون تیغ به کف گرم غضب
شدی ای دل سر راهش به چه جرات واقع
۶
ای نگهبان نبود گر رخ آن مه منظور
میتوان از تو کشید این همه منت واقع
۷
محتشم بر درش از خدمت خود هرزه ملاف
آید از بیهنری چون تو چه خدمت واقع
تصاویر و صوت

نظرات