
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۶۱
۱
آن که بود از تو به یک حرف زبانی قانع
این زمان نیست به صد لطف نهانی قانع
۲
غیر کز مرده لان بود به یک پرسش تو
نیست اکنون به حیات دو جهانی قانع
۳
ابر لطف تو به سیلاب جهانی مشغول
لب من تشنه بیک قطره چکانی قانع
۴
گر به شیرین سخنی خوش نکنی کام رقیب
میشوم از تو به این تلخ زبانی قانع
۵
نیم زخمی به جگر دارم و دانم که به آن
نشود یار به این سخت کمانی قانع
۶
پیش آن شاه جهانگیر بمیرم صد بار
که گدائیست به یک کلبه ستانی قانع
۷
غیر را ساخت به یک آیت رحمت زنده
محتشم مرد به یک فاتحه خوانی قانع
نظرات