
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۶۶
۱
چو بر من زد آن ترک خون خوار تیغ
شد از خون گرمم شرر بار تیغ
۲
شدم آن چنان کشته او به میل
که از میل من شد خبردار تیغ
۳
نه چابکتری از تو هست ای اجل
باو سر فرو آر و بسپار تیغ
۴
چه جائیست کوی تو کانجا مدام
ز در سنگ بارد ز دیوار تیغ
۵
ازین بزم اگر دفع من واجبست
بنه ساغر از دست و بردار تیغ
۶
شود بر زبان تا وصیت تمام
خدا را زمانی نگهدار تیغ
۷
شده چشم مست تو خنجر گذار
تو در دست این مست مگذار تیغ
۸
بقا سر بجیب فنا در کشد
اگر برکشد آن ستمکار تیغ
۹
سگ آن دلیرم که وقت غضب
شود پیش او محتشم وار تیغ
تصاویر و صوت

نظرات