
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۷
۱
فرمود مرا سجدهٔ خویش آن بت رعنا
در سجده فتادم که سمعنا واطعنا
۲
ما دخل به خود در میدیدار نگردیم
ما حل له شارعنا فیه شرعنا
۳
بودیم ز ذرات به خورشید رخش نی
الفرع رئینا والی الاصل رجعنا
۴
روزی که دل از عین تعلق به تو بستیم
من غیرک یاقرة عینی و قطعنا
۵
در زاریم از ضعف عمل پیش تو صد ره
ضعف الفرغ الاکبر و یارب فزعنا
۶
در دار شفایت مرضی دفع نکردیم
لکن کسل الروح من الروح و قعنا
۷
گر محتشم از غم علم عین نگون کرد
انا علم البهجة بالهم رفعنا
تصاویر و صوت

نظرات