محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۳۹

۱

به صد اندیشه افکند امشبم آن تیز دیدن‌ها

در اثنای نگاه تیز تیز آن لب گزیدن‌ها

۲

ز بس برجستنم در رقص دارد چون سپند امشب

به سویم گرم از شست آن ناوک رسیدن‌ها

۳

زبان زینهار افتد ز کار از بس که آید خوش

از آن بی‌باک در بد مستی آن خنجر کشیدن‌ها

۴

برآرد خاصه وقت گوی بیرون بردن از میدان

غریو از مردم آن چابک ز پشت زین خمیدن‌ها

۵

در تک آفتابست آن تماشاپیشگان معجز

ببیند آن فغان در گرمی جولان کشیدن‌ها

۶

ازو بردوز چشم ای دل که بسیار آن گران تمکین

سبک دست است در قلب سپاهی دل دریدن‌ها

۷

بر آن حسن آفرین کاندر نمودش کرده است ایزد

هر آن دقت که ممکن بود در حسن آفریدن‌ها

۸

به بی‌قید آهوانت گو که سایر این چنین خودسر

مناسب نیست در دشت دل مردم چریدن‌ها

۹

من و مشق سکون اندر پس زانوی غم زین پس

که پایم سوده تا زانو به بی‌حاصل دویدن‌ها

۱۰

به حکم ناقه چون لیلی ز محمل روی ننماید

چه تابد در دل مجنون ازین وادی بریدن‌ها

۱۱

جنونم محتشم دیدی دم از افسون ببند اکنون

که من عاقل نخواهم شد ازین افسون دمیدن‌ها

تصاویر و صوت

دیوان مولانا محتشم کاشانی (شامل رساله جلالیه، نقل عشاق، قصاید، غزلیات، مناقب، مراثی، قطعات، رباعیات، مثنویات) به کوشش مهرعلی گرگانی - محتشم کاشانی - تصویر ۳۲۶

نظرات

user_image
سفید
۱۴۰۲/۰۴/۱۴ - ۱۸:۳۴:۳۷
  شعری بسیار بسیار زیبا... که متأسفانه چند بیت آغازینش به درستی ثبت نشده است و به همین خاطر ایراد وزنی دارد. حیفِ این شعر زیبا که مخدوش شده‌.  
user_image
سفید
۱۴۰۲/۰۴/۱۴ - ۱۸:۳۵:۲۷
  بر آن حسن، آفرین کاندر نمودش کرده است ایزد هر آن دقت که ممکن بود در حسن آفریدن‌ها...    به به...  
user_image
سفید
۱۴۰۲/۰۴/۱۴ - ۱۸:۳۷:۱۷
  جنونم محتشم دیدی دم از افسون ببند اکنون که من عاقل نخواهم شد ازین افسون دمیدن‌ها...     +افسون در اصل ضد سِحر است.