محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۴

۱

درخشان شیشه‌ای خواهم می رخشان در و پیدا

چو زیبا پیکری از پای تا سر جان درو پیدا

۲

صبازان در چو ناید دیده‌ام گوید چه بحرست این

که هر گه باد ننشیند شود طوفان درو پیدا

۳

سیه ابریست چشمم در هوای هالهٔ خطش

علامتهای پیدا گشتن باران درو پیدا

۴

چو گیرم پیش رویش باشدم هر دیده دریائی

ز عکس چین زلفش موج بی‌پایان درو پیدا

۵

تنی از استخوان و پوست دارم دل درو ظاهر

چو فانوسی که باشد آتش پنهان درو پیدا

۶

پر از جدول نماید صفحهٔ آیینهٔ رویش

که دایم هست عکس آن صف مژگان درو پیدا

۷

کف پایش که بوسد محتشم و ز خود رود هردم

ز جان آئینه‌ای دان صورت بیجان درو پیدا

تصاویر و صوت

دیوان مولانا محتشم کاشانی (شامل رساله جلالیه، نقل عشاق، قصاید، غزلیات، مناقب، مراثی، قطعات، رباعیات، مثنویات) به کوشش مهرعلی گرگانی - محتشم کاشانی - تصویر ۳۲۵

نظرات

user_image
ناصر
۱۳۹۸/۰۷/۰۱ - ۰۱:۱۲:۱۳
سلامدر مصرع اول یا باید«در او» نوشته بشهیا باید «و» به «در» نزدیک بشه