
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۴۰۳
۱
به بزمش دوش رنگآمیزی بسیار میکردم
که میگفت از می و مستی و من انکار میکردم
۲
گنهکارانه ماندم سر به پیش غمزهاش آن دم
که ذکر عشق میکرد و من استغفار میکردم
۳
نمیدیدم به سویش تا نمیشد مدعی غافل
به او عشق نهان خود چنین اظهار میکردم
۴
به چشم رمز گو میکرد سحر اندر جواب من
به ایماعرض شوقی چون به آن پرکار میکردم
۵
چو او میدید سوی من به سوی غیر میدیدم
حذر کردن ازو خاطر نشان یار میکردم
۶
به نام دیگری در عشق میگفتم حدیث خود
حریف نکته دان را واقف اسرار میکردم
۷
شد امشب محتشم یار از نظر بازی من راضی
که سویش دیده بعد از دیدن اغیار میکردم
تصاویر و صوت

نظرات