
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۴۰۴
۱
ای شمع بتان تا کی بر گرد درت گردم
پروانهٔ خویشم کن تا گرد سرت گردم
۲
دست همه از نخلت پرمیوه و بس خندان
گستاخ نیم کز دور گرد ثمرت گردم
۳
من تشنه و تو ساقی هرچند ز وصل خود
محرومترم سازی مشتاقترت گردم
۴
ناز از شکرستانت هر چند مگس راند
من بیشتر از حسرت گرد شکرت گردم
۵
نزدیکم و نزدیکست قطع نظرم از جان
چون مانم اگر روزی دور از نظرت گردم
۶
گر از کرمم خوانی فرش حرمت باشم
ور از نظرم رانی خاک گذرت گردم
۷
بر موی میان هرگه از ناز کمربندی
در زیر زبان صدره گرد کمرت گردم
۸
سوی دل بی رحمت از شست دعا شبها
هم خود فکنم ناوک هم خود سپرت گردم
۹
ای شاه گداپرور من محتشمم آخر
گوشی به سئوالم دار چون گرد درت گردم
تصاویر و صوت

نظرات