
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۴۰۹
۱
باز سرگشتهٔ مژگان سیهی گردیدم
باز خود را هدف تیر ملامت دیدم
۲
بازم افکند ز پا شکل همایون فالی
باز بر خاک رهی قرعهٔ صفت گردیدم
۳
باز طفلی لب شوخم ز طرب خندان ساخت
باز بر پیر خرد ذوق تو میخندیدم
۴
باز در وادی غیرت به هوای صنمی
قدمی پیش نهادم قدحی نوشیدم
۵
باز از کشور افسرده دلی رفته برون
شورش انگیز بیابان بلا گردیدم
۶
باز در ملک غم از یافتن منصب عشق
خلعت بی سر و پائی ز جنون پوشیدم
۷
باز شد روی بتی قبلهٔ من کز دو جهان
روی چون محتشم شیفته گردانیدم
نظرات