
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۴۲۰
۱
به سینه داغ نهانی که داشتم ز تو دارم
نهان ز خلق لسانی که داشتم ز تو دارم
۲
تو لطفها که به من داشتی فغان که نداری
ولی من آه و فغانی که داشتم ز تو دارم
۳
مکش به طعنه بیدردیم که بر دل غمگین
هنوز زخم سنانی که داشتم ز تو دارم
۴
چه سود سرمهٔ آسودگی بدیده کشیدن
که چشم اشک فشانی که داشتم ز تو دارم
۵
بدیدهٔ دگران جام کن به رغم من ای گل
که دیدهٔ نگرانی که داشتم ز تو دارم
۶
به چشم و لطف نهان سوی محتشم نظری کن
که چشم و لطف نهانی که داشتم ز تو دارم
نظرات