محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۴۲۱

۱

من منفعل که پیشت دو جهان گناه دارم

بچه روی عذر گویم که رخ سیاه دارم

۲

من اگر گناه‌کارم تو به عفو کار خود کن

که زبان توبه گوی و لب عذر خواه دارم

۳

منم آن که یک جهان را ز غمت به باد دادم

تو قبول اگر نداری دو جهان گواه دارم

۴

نه چنان برخش آهم زده تازه حسنت

که عنان آن توانم نفسی نگاه دارم

۵

به چنین کشنده هجری سگ بخت چاره سازم

که اگرچه دورم از در به دل تو راه دارم

۶

ز درون شعله خیزم مشو از غرور ایمن

که درین نهفته‌ ترکش همه تیر آه دارم

۷

به یکی نگاه جانم بستان که تا قیامت

دل خویش را تسلی به همان نگاه دارم

۸

ملک‌الملکوک عشقم که به من نمانده الا

تن بی‌قبا که به روی سر بی‌کلاه دارم

۹

ز بتان تو را گزیدم که شه بتان حسنی

من اگرچه خود گدایم دل پادشاه دارم

۱۰

شه وادی جنونم به در آی ز شهر و بنگر

که ز وحشیان صحرا چه قدر سپاه دارم

۱۱

تو به محتشم نداری نظری و من به این خوش

گه نگاه دور دوری به تو گاه گاه دارم

تصاویر و صوت

هفت دیوان محتشم کاشانی ـ ج ۲ (شامل دیوان های شبابیه، صبائیه، جلالیه، نقل عشاق، ضروریات و معمیات) به کوشش عبدالحسین نوایی و مهدی صدری - علی بن احمد محتشم کاشانی - تصویر ۲۲۱

نظرات

user_image
ایثار
۱۳۹۲/۰۵/۰۵ - ۱۵:۱۳:۲۳
فکر می کنم مصراع دوم بیت ششم باید به این صورت باشد:که درین نهفته ترکش همه تیر آه دارمیعنی تر بخشی از کلمه ی ترکش باشد و نه پسوند برتری برای نهفته