
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۴۲۵
۱
ای هزارت چشم در هر گوشه سرگردان چشم
آهوی چشم سیه مستان تو را قربان چشم
۲
دردمند از درد چشمت چشم بیماران ولی
درد برچیدن ز چشمت جمله را درمان چشم
۳
خورد تا چشم تو چشم ای نرگس باران اشگ
شوخ چشمان را براند نرگس از بستان چشم
۴
تا دهد چشمم برای صحت چشمت زکوة
نور چشم من پر از در کردهام دامان چشم
۵
چشم بر چشم من سرگشته افکن تا تو را
بهر دفع چشم بد گردم بلاگردان چشم
۶
چشم بر چشم از رقیب محتشمپوشان که هست
چشم بر چشم رقیب انداختن نقصان چشم
نظرات