
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۴۳۶
۱
گر شود ریش درون رخنه گر بیرونم
بنمایم به تو کز داغ نهانت چونم
۲
هرچه دارم من مهجور ز عشقت بادا
روزی غیر به غیر از غم روز افزونم
۳
وصلت ار خاصهٔ عاشق نبود روز جزا
لیلی از شوق زند نعره که من مجنونم
۴
خونم آمیخته با مهر غیوری که اگر
بیند این واقعه در خواب بریزد خونم
۵
دی به دشنام گذشت از من و امروز به خشم
از بدآموزی امروز بسی ممنونم
۶
نامهای خواند و درید آن مه پرکار و برفت
دل به صد راز نهان ماندن آن مضمونم
۷
محتشم در سخن این خسرویم بس که شده
خلعت آن قد موزون سخن موزونم
تصاویر و صوت

نظرات