محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۴۳۹

۱

از سر کوی تو با صدگونه سودا می‌روم

داغ بر جان بار بر دل خار در پا می‌روم

۲

آن چه با جان من بدروز می‌کردی مدام

کی کنی امروز اگر دانی که فردا میروم

۳

مژدهٔ تخفیف وحشت ده سگان خویش را

کز درت با یک جهان فریاد و غوغا می‌روم

۴

می‌روم زین شهر و اهل شهر یک یک می‌کنند

زاری بر من که پنداری ز دنیا می‌روم

۵

دشت تفتان‌تر ز صحرای قیامت می‌شود

با تف دل چون من مجنون به صحرا می‌روم

۶

در لباس منع رفتن بس کن ای جادوزبان

این تقاضاها که من خود بی‌تقاضا می‌روم

۷

محتشم از بس پشیمانی به آن سرو روان

حرف رفتن سر به سر می‌گویم اما می‌روم

تصاویر و صوت

دیوان مولانا محتشم کاشانی (شامل رساله جلالیه، نقل عشاق، قصاید، غزلیات، مناقب، مراثی، قطعات، رباعیات، مثنویات) به کوشش مهرعلی گرگانی - محتشم کاشانی - تصویر ۴۵۷

نظرات