محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۴۵

۱

حسن روزافزون نگر کان خسرو زرین طناب

دی هلالی بود و امشب ماه و امروز افتاب

۲

بود در خرگه نقاب افکنده و محجوب لیک

دوش خرگه بر طرف شد دی نقاب امشب حجاب

۳

رایت من بین که در جولان گهش بوسیده‌ام

دی زمین امروز نعل بادپا امشب رکاب

۴

گر به کویش جا کنم یک شب سگش از طور من

شب کند دوری سحر بیگانگی روز اجتناب

۵

قتل من کز عشق پنهانم به کیش یار بود

دی گناه امروز خواهد شد روا امشب ثواب

۶

دور آخر زد به بزم آتش که آن میخواره داشت

شام تمکین نیم شب تسکین سحرگه اضطراب

۷

محتشم در لشگر صبر از ظهور شاه عشق

بو دی تشویش امشب شور و امروز انقلاب

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
فریدون قاسمی
۱۳۹۴/۰۳/۲۴ - ۰۵:۰۸:۴۲
مصرع اول بیت سوم مطمئنا اشکال داره ، نه وزنش درسته نه معنیش.مصرع آخر بیت بود دی تشویش امشب شور و امروز انقلاب درسته .لطفا اصلاح کنید.