
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۴۵۰
۱
بس که ما از روی رسوایی نقاب افکندهایم
عشق رسوا را هم از خود در حجاب افکندهایم
۲
تا فکنده طرح صلح آن جنگجو با ما هنوز
یاز دهشت خویش را در اضطراب افکندهایم
۳
ز آتش دل دوزخی داریم کز اندیشهاش
خلق را پیش از قیامت در عذاب افکندهایم
۴
مژده ده صبح شهادت را که چون هندوی شب
ما سر خود پیش تیغ آفتاب افکندهایم
۵
رخش خواهش را عنان گردیده بیش از حد سبک
گرچه ما از صبر لنگر بر رکاب افکندهایم
۶
پاس بیداران این مجلش تو را ای دل که ما
از برای مصلحت خود را به خواب افکندهایم
۷
ما به راه عشق با این شعف از تاثیر شوق
پا ز کار افتادگان را رد شتاب افکندهایم
۸
لنگری ای توبه فرمایان که ما این دم هنوز
کشتی ساغر به دریای شراب افکندهایم
۹
محتشم اکنون که یاران طرح شعر افکندهاند
ما قلم بشکسته آتش در کتاب افکندهایم
تصاویر و صوت

نظرات
امیر صحت
امیر صحت