
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۴۵۱
۱
ما به عهدت خانهٔ دل از طرب پرداختیم
در به روی خوش دلی بستیم و با غم ساختیم
۲
سایهپرور ساخت صد مجنون صحراگرد را
رایتی کاندر بیابان جنون افراختیم
۳
خشک بر جا ماند رخش فارس گردون چو ما
توسن جرات به میدان محبت تاختیم
۴
عشق او ما را گرفت از چنگ دیگر دلبران
تن برون بردیم ازین میدان ولی جان باختیم
۵
گر توکل را درین دریاست دخل ناخدا
بادبان برکش که ما کشتی در آب انداختیم
۶
تا محک فرسا نشد نقد محبت یک به یک
ما زر ناقص عیار خویش را نشناختیم
۷
محتشم بهر چراغ افروزی در راه وصل
هرزه مغز استخوان خویش را بگداختیم
تصاویر و صوت

نظرات
سفید