
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۴۶۵
۱
آمدم با نالههای زار هم دم هم چنان
مهر برجا عشق باقی عهد محکم همچنان
۲
سر ز سوداهای باطل رفته بر باد و مرا
عزم پابوس تو درخاطر مصمم هم چنان
۳
کشور جان شد ز دست و قلعهٔ تن پست گشت
بر حسار دل هجوم لشگر غم هم چنان
۴
از نم سیلی فنا شد صورت شیرین ز سنگ
صورت شیرین او در چشم پرنم هم چنان
۵
عالمی از خویشتن داری به مستوری مثل
من به شیدائی علم رسوای عالم هم چنان
۶
خلق از امداد عالم گرم شور و مست عیش
من به مرگ بخت خود مشغول ماتم هم چنان
۷
عاشق محروم مرد از رشگ در بزم وصال
با همه نامحرمیها غیر محرم هم چنان
۸
یافت منشور بقا مهر فنا بر خاتمه
نام او سلطان دل را نقش خاتم هم چنان
۹
محتشم بر آستان یار شد یکسان به خاک
مدعی پیش سگان او معظم هم چنان
تصاویر و صوت

نظرات