محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۴۷

۱

نیست امروز شکست دلم از چشم پرآب

دایم این خانه خرابست ازین خانه خراب

۲

رعشهٔ نخل وجودم نگذارد که به چشم

آشیان گرم کند طایر وحشی وش خواب

۳

چو پر آشوب سواری که به شادی نرسید

فتنه را پا به زمین چون تو نهی پا برکاب

۴

خواه چون شمع بسوزان همه را خواه بکش

که خطای تو ثوابست و گناه تو ثواب

۵

تا خجالت ز سگانت نبرم بعد از قتل

استخوانم به بیابان عدم کن پرتاب

۶

کر به جرم نگهی بی‌گنهی سوختنی است

بیش ازین نیز مسوزش که کبابست کباب

۷

محتشم بر در عزلت زن و از سروا کن

صحبت اهل نصیحت که عذابست عذاب

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
. دکتر شکوهی
۱۳۹۹/۰۶/۰۷ - ۰۷:۳۶:۲۶
نادرست: که خطای تو ثوابست و گناه تو ثوابدرست: که خطای تو صوابست و گناه تو ثوابسپاس