
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۴۷۲
۱
روز من زان زلف میدانم سیه خواهد شدن
حال من زان خال میدانم تبه خواهد شدن
۲
قد اگر این است پر تنها ز پا خواهدفتاد
جلوهگر این است پر دلها زره خواهد شدن
۳
ماه نو صد ناز خواهد کرد بر مهر آن زمان
کان چنان نازان به آنطرف کله خواهد شدن
۴
گر خرام این است بس جانها ز پا خواهد فتاد
گر روش این است بس دلها زره خواهد شدن
۵
گر به صید انداختن پردازد آن رعنا سوار
صید پردازنده صد صید گه خواهد شدن
۶
بر نگاهش دوز چشم ای دل که مرهم کاری
در میان تیرباران نگه خواهد شدن
۷
راحتی کز تیغ او دیدم من آن خون خوار را
قتل من کفارهٔ چندین گنه خواهد شدن
۸
محتشم گر بحر غم امواج خواهد زد چنین
سیل اشگ من ز ماهی تا به مه خواهد شدن
نظرات