
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۴۷۹
۱
ای پارسای کعبه رو عزم سر آن کو مکن
راه ریا گم میکنی در قبلهٔ ما رو مکن
۲
رسم به تانست ای پری دین کاهی و ایمان بری
اما تو قدسی جوهری با این صفتها خو مکن
۳
یارب چو من هر بیخبر کز فرقتت دارد خطر
بیخ حیات او بکن هجران نصیب او مکن
۴
من صیدیام کز سرکشی حکمت شکارت میکند
پرتکیه بر تسخیر من در قوت بازو مکن
۵
تنها ز کویت میروم دل گر نیاید کو میا
جان هم به منت گر کند همراهی من گو مکن
۶
خار مزار محتشم گل میدهد از خون برون
بگذر بران گلشن ولی گلهای او را بو مکن
نظرات
حبیب
ناشناس
ناشناس