محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۴۸۱

۱

از آن پیش رقیبان مهر ورزد یار من با من

که خواهد بیش گردد کینهٔ اغیار من با من

۲

به این بخت زبون و طالع پستی که من دارم

عجب گر سر در آرد سرو گل رخسار من با من

۳

نمی‌دانم چه می‌گوید ز بدگویان که می‌گوید

به این تلخی سخن شوخ شکر گفتار من با من

۴

مرا کز رنجش اغیار دایم دل گران گشتی

چسان بینم که باشد سر گران دلدار من با من

۵

دل زارم چو برد آن شوخ و شد بیگانه دانستم

که می‌کرد آشنائی از پی آزار من با من

۶

ز کید خصم پیش یار من مقدار من کم شد

نمی‌دانم چه دارد خصم بی‌مقدار من با من

۷

به کویش محتشم چون ره برم شبهای تنهائی

اگر همره نباشد آه آتش‌بار من با من

تصاویر و صوت

نظرات