
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۴۸۵
۱
یارب که خواند آیت عجر و نیاز من
بر شاه بنده پرور مسکین نواز من
۲
یارب که گوید از من مسکین خاکسار
با شهسوار سر کش گردون فراز من
۳
کای نوربخش چشم جهان بین مردمان
ای روشنائی نظر پاکباز من
۴
چشمت که خوش بمن به فکندی خدنگ ناز
اکنون چرا نمینگرددر نیاز من
۵
گوش مبارکت که ز من میشنید راز
بهر چه گوشهگیر شد آخر ز راز من
۶
زلفت مگر ز من کجی دید کز جفا
کوتاه ساخت رشتهٔ عمر دراز من
۷
چون محتشم ز درد تو بیچارهام چه باک
گر چاره ساز من شوی ای چارهساز من
نظرات
رضا