محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۴۹۳

۱

سرگرمئی کو تا نهم از کنج عزلت پا برون

نوبت زنان از عشق تو آیم به صد غوغا برون

۲

چون مرد میدان را زنند از بهر جانبازی صلا

سر بر کف و کف بر دهان آیم من شیدا برون

۳

دهشت شود نو سلسله چون از صف دیوانگان

آشفته خو زنجیر خا ایم من رسوا برون

۴

در لشگر عقل و خرد یک مرده صد صف بر درم

تا آید از بهر جدل مرد از صف هیجا برون

۵

کو آتش در دل که من چون دست در جیب آورم

از پرتو گیرائیش آرم ید و بیضا برون

۶

صحرای شوری کو کزو چون روی در شهر آمدم

صد وحشی اندر پیش پس آیم ازان صحرا برون

۷

دریای شوری کو که من کوشم چو در غواصیش

آخر به جائی در دهم تا حشر ازان دریا برون

۸

خیل بلاصف می‌کشد میدان دم از خون می‌زند

همت فرس زین می‌کند من می‌روم تنها برون

۹

دل میل دارد کز هوس دردیگی اندازد مرا

کز تن نیاید یک نفس بی‌آه و واویلا برون

۱۰

تا کی به دریا جا کنم کز خانه جانانه‌ای

دامان استیلاکشان آید به استغنا برون

۱۱

بی‌قید طفلی خواهم و عشقی که بازی بازیم

از خلوت زهدآورد هر دم به غیرتها برون

۱۲

هان محتشم نزدیک شد کز رستخیز عشق تو

آری قیامت در نظر نارفته از دنیا برون

تصاویر و صوت

هفت دیوان محتشم کاشانی ـ ج ۲ (شامل دیوان های شبابیه، صبائیه، جلالیه، نقل عشاق، ضروریات و معمیات) به کوشش عبدالحسین نوایی و مهدی صدری - علی بن احمد محتشم کاشانی - تصویر ۲۵۰

نظرات