
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۵۰۲
۱
جانا مران رخش جفا بر خاکساران بیش از این
زاری ببین خواری مکن با بردباران بیش از این
۲
کردم نگاهی آرزو و آن هم نکردی از جفا
دارند چشم ای بیوفا یاران ز یاران بیش از این
۳
دل کرده ساز ای نوش لب در وعده قانونی عجب
گرمی مکش آتش مزن در خامکاران بیش از این
۴
بر گرد زنگی گشت جان ز آب دم تیغت ولی
زان ابرِ تر میداشت دل امید باران بیش از این
۵
ای از ازل بر آتشست ساکن سپند جان ما
تسکین مجو تمکین مخواه از بیقراران بیش از این
۶
تازان به جولانگه درا کز ناز بر اهل وفا
توسن نتازند از جفا رعنا سواران بیش از این
۷
هر دم به بزم ای محتشم ساقی کشانت میکشد
باشند در قید ورع پرهزگاران بیش از این
نظرات