
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۵۰۴
۱
شاهانه رخش راندن آن خردسال بین
در خردی آن بزرگی و جاه و جلال بین
۲
بر ماه تازه پرتو حسنش نظر فکن
صد آفتاب تعبیه در یک هلال بین
۳
شد فتنهٔ زمانه مهش بدر ناشده
پیش از کمال حسن نمود جمال بین
۴
ز آثار حسن او اثر از آدمی نماند
این حسن آدمی کش بیاعتدال بین
۵
مردم که وقت پرسش حالم به محرمی
پنهان اشاره کرد که تغییر حال بین
۶
گفتم که فرض گشته مرا پای بوس تو
سوی رقیب دید که فرض محال بین
۷
یک باره گشت پاس درش مشتغل به من
هان ای حسود دولت بیانتقال بین
۸
شد شهره تا ابد به غلامیش محتشم
این خسروی و سلطنت بی زوال بین
تصاویر و صوت

نظرات
سید احمد مجاب