محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۵۰۸

۱

آن کوست قبلهٔ همه کس قبله‌جو در او

و آن روست قبله‌ای که کند کعبهٔ رو در او

۲

آیینه ساز چشم من این شیشه ساخته

نوعی که جز تو کس ننماید نکو در او

۳

ز آب و هوای لطف تو گلزار کام ماست

باغ شکفته صد گل بی‌رنگ و بو در او

۴

داری دلی که هست محل ملایمت

بد خوئی هزار بت تندخو در او

۵

کویت چه گلشن است که از دجله‌های چشم

جاری تراست خون دل از آب جو در او

۶

باید به آب داد کتابی که هیچ جا

نبود حدیث حرمت جام و سبو در او

۷

زین کلبه نگذرید تماشائیان که هست

دیوانه‌ای از آن بت زنجیر مو در او

تصاویر و صوت

نظرات