
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۵۰۹
۱
تائبم از می به دور نرگس غماز او
تا نگویم در سر مستی به مردم راز او
۲
میشوم غمگین اگر سوی خود آوازم کند
زان که میترسم رقیبی بشنود آواز او
۳
با وجود آن که یک نازش به صد جان میخرم
کرده استغنای عشقم بینیاز از ناز او
۴
تیر او مرغیست دست آموز و مرغ روح ما
چون دل طفلان به پرواز است از پرواز او
۵
هر کرا بینم که دم گرمست ازو ایمن نیم
زان که میترسم به تقریبی شود دمساز او
۶
ترک من شد مست و بر دوش رقیب انداخت دست
وه که شد ملک دلم ویران ز دست انداز او
۷
هر کجا مطرب ز نظم محتشم خواند این غزل
آفرین کردند بر طبع سخن پرداز او
تصاویر و صوت

نظرات