
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۵۱۸
۱
ای مرا دلبر و دل آرا تو
دل من کس ندارد الا تو
۲
روز و شب از خدا همی طلبم
که به روز آورم شبی با تو
۳
هدف تیر بیمحابا من
مرهم زخم بیمدارا تو
۴
مردم مردمند جمله بتان
چشم من نور چشم آنها تو
۵
از همه دلبران شکیبم اگر
بگذاری مرا شکیبا تو
۶
دادم ای صبر گونهٔ دل را
به جگر گوشهای برون آ تو
۷
زاهدا کافرم اگر بیعشق
بهره داری ز دین و دنیا تو
۸
چند گوئی که عاشقی گنه است
این گنه بنده میکنم یا تو
۹
محتشم بینی ار غزال مرا
سر چو مجنون نهی به صحرا تو
تصاویر و صوت

نظرات