
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۵۲۶
۱
مدعی در مجلسم جا میدهد پهلوی تو
تا شود آگاه اگر ناگاه بینم روی تو
۲
از خطایی گه گهم بنواز در پهلوی خویش
تا به تقریب سخن چشم افکنم بر روی تو
۳
نیست رویت در مقابل لیک میگوید به من
صد سخن هر جنبشی از گوشهٔ ابروی تو
۴
غیر نگذارد که گردم با سگانت آشنا
تا شوم رسوا اگر گردم به گرد کوی تو
۵
باد را نگذارد از تدبیر در کویت رقیب
تا نیارد سوی من روز جدائی بوی تو
۶
راز چون گوئی به کس رشگم کند کز شرح آن
بیزبان با من بگوید نرگس جادوی تو
۷
بر سخن دارند گوش اصحاب و دارد محتشم
چشم در وقت سخن بر چشم مضمون گوی تو
نظرات