
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۵۳۲
۱
باز برخاسته از دشت بلا گرد سپاه
آرزو سایه سپه فتنه جنبت کش شاه
۲
زده بر قلب سپاهی و دلیل است برین
وضع دستارو سراسیمگی پر کلاه
۳
کم نگاه است ز بس حوصله اما دارد
پادشاهانه نگاهی به دل چند نگاه
۴
زان رخ توبه شکن منع نگه ممکن نیست
که شود هر نگه آلوده به صدگونه گناه
۵
دارد ای اختر تابنده به دور تو جهان
روز پر نور دو خورشید و شب تیره دو ماه
۶
گر لب و خط بنمائی به خدا میل کنند
آهوان چمن قدس به این آب و گیاه
۷
زخم ناخورده گذشتم زهم ای سنگین دل
در کمان تیر نگاه این همه دارند نگاه
۸
صحبت ما و تو پوشیده به از خلق جهان
گرچه بر عصمت ما هر دو جهانند گواه
۹
ز انتظار تو غلط وعدهام از بیم و امید
همه شب دست به سر گوش به در چشم به راه
۱۰
منظر دیدهٔ یعقوب ز حرمان تاریک
چهرهٔ یوسف گل چهرهٔ چراغ ته چاه
۱۱
محتشم رشحهای از لجه رحمت کافی است
گر در آیند به محشر دو جهان نامه سیاه
تصاویر و صوت

نظرات