محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۵۳۶

۱

جلوهٔ آن حور پیکر خونم از دل ریخته

بندهٔ آن صانعم کان پیکر از گل ریخته

۲

مهر لیلی بین که اشگش بر سر راه وداع

همچو باران بر سر مجنون ز محمل ریخته

۳

ترک خونریزی مسافر گشته کز دنبال او

خون دل‌ها بر زمین منزل به منزل ریخته

۴

خون رنگینم که ریزان گشته از چشم پرآب

گوئی از جوی گلوی مرغ بسمل ریخته

۵

غرفه‌ام در گوهر و در بس که چشم خون فشان

از تک بحر دلم گوهر به ساحل ریخته

۶

پیش چشم ساحرت هاروت از شرمندگی

نسخهٔ‌های سحر را در چاه بابل ریخته

۷

صحن میدان کرده رنگ آن خون که در هنگام قتل

گریه‌های محتشم از چشم قاتل ریخته

تصاویر و صوت

نظرات