
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۵۴۴
۱
قلم نسخ بران بر ورق حسن همه
کاین قلمرو به تو داده است خدا یک قلمه
۲
زان دو هندوی سیه مست که مردم فکنند
تیغ هندیست نگاه تو ولیکن دو دمه
۳
خوشتر از عشرت صد سالهٔ هشیارانست
با می صاف دو ساله طرب یک دو مه
۴
از دم ناصح واعظ دلم اندر چاهیست
که ز یک سوی سموم است و ز یک سوی دمه
۵
رهزنان در صدد غارت و خوبان غافل
گرگ بیداز ز هر گوشه و در خواب رمه
۶
دم نزع است و ز شوق کلمات تو مرا
یک نفس بیش نمانده است بگو یک کلمه
۷
محتشم فتنه قوی دست شد آن دم که نهاد
زلف نو سلسلهاش سلسله بر پای همه
نظرات
محمد