
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۵۵۴
۱
کاش یارم از ستم دایم مکدر داشتی
یا دلم تاب فراق آن ستمگر داشتی
۲
کاشکی هرگز از آن گل نامدی بوی وفا
یا چو رفتی مرغ دل فریاد کمتر داشتی
۳
کاشکی زان پیش کان شمع از کنار من رود
ضربت شمشیر مرگم از میان برداشتی
۴
آن که رفت و یاد خلق او مرا دیوانه ساخت
کاشکی خوی پری رویان دیگر داشتی
۵
تن که بر بستر ز درد هجر او پهلو نهاد
کاش از خشت لحد بالین و بستر داشتی
۶
محتشم کز درد دوری خاک بر سر میکند
وه چه بودی گر اجل را راه بر سر داشتی
تصاویر و صوت

نظرات
سید علی لواسانی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.