
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۵۶۱
۱
زد به درونم آتش تنگ قبا سواری
دست به خونم آلود ماه لقا نگاری
۲
دام فریب دل گشت طره دلفریبی
صید شکار جان کرد آهوی جان شکاری
۳
گرچه به مصر خوبی هست عزیز یوسف
نیست به شهریاری همچو تو شهریاری
۴
نرگس چشمت ای گل میفکند دمادم
در دل چاک چاکم ای مژه خارخاری
۵
روز و شب از خیالت با دل خویش دارم
کنجی و گفتگوئی صبری و انتظاری
۶
پیش تو چون رقیبان معتبرند امروز
شکر که ما نداریم قدری و اعتباری
۷
گفته محتشم را زیور گوش جان کن
کز گوهر معانی ساخته گوشواری
نظرات
فاطمه