
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۵۶۵
۱
باز ای دل شورانگیز رو سوی کسی داری
چشم از همه پوشیده بر روی کسی داری
۲
ای آتش دل با آن کز دست تو میسوزم
چون از تو کنم شکوه تو خوی کسی داری
۳
هر گل که به باغ آید میبویم و میگویم
در پای تو میرم من تو بوی کسی داری
۴
ای دل ز سجود تو محراب به تنگ آید
ورنه نظر رگویا ابروی کسی داری
۵
بگسل ز من ای عاقل ورنه نفسی دیگر
زنجیر جنون بر پا از موی کسی داری
۶
ای محتشم ار دهرت همسایه مجنون کرد
خوش باش که جا در عشق پهلوی کسی داری
تصاویر و صوت

نظرات