محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۵۶۹

۱

از بهر حسرت دادنم هر لحظه منشین با کسی

اوقات خود ضایع مکن بر رغم چون من ناکسی

۲

از شوخیت بر قتل خود دارم گمان اما کجا

پروای این ناکس کند مثل تو بی‌پروا کسی

۳

اقبال و ادبارم نگر کامشب به راهی این پسر

تنها دچارم گشت و من همراه بودم با کسی

۴

با غیر اگر عمری بود پیدا نگردد هیچ کس

یک دم به من چون برخورد در دم شود پیدا کسی

۵

با آن که خار غیرتم در پا بود از پی دوم

در راه چون همره شود با آن گل رعنا کسی

۶

سر در خطر تن در عنا دل در گرو جان در بلا

فکر سلامت چون کند با این ملامت‌ها کسی

۷

داری ز شیدا گشتگان رسوا بسی در دشت غم

در سلگ ایشان محتشم رسواتر از رسوا کسی

تصاویر و صوت

نظرات