محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۶۱

۱

باز این چه زلف از طرف رخ نمودن است

باز این چه مشگ بر ورق لاله سودن است

۲

باز این چه نصب کردن خالست برعذار

باز این چه داغ بر دل عاشق فزودن است

۳

دل بردن چنین ز اسیران ساده دل

گوهر به حیله از کف طفلان ربودن است

۴

در ابتدای وصل به هجرم اسیر ساخت

وصلی چنین بهشت به کافر نمودن است

۵

روشن‌ترین غرور و دلیل تکبرش

آن دیر دیر لب به تکلم گشودن است

۶

سر ازل ز پیر مغان گوش کن که آن

بهتر ز حکمت از لب لقمان شنودن است

۷

در عشق حالتی بتر از مرگ محتشم

دور از وصال دلبر خود زنده بودنست

تصاویر و صوت

نظرات