
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۷۴
۱
از اشگ گرم چشم ترم کان آتش است
وین موجهای خون گل طوفان آتش است
۲
آهم شرر فشان شده یاران حذر کنید
کاین آه در تراوش باران آتش است
۳
اشگی که میرسد ز درونم به چشم تر
سیلی است کش گذر به بیابان آتش است
۴
آه بلند شعلهٔ من گرد کوی او
شب تا به روز مشعله گردان آتش است
۵
چشم کرشمه ساز تو را از نگاه گرم
پیوند تیر غمزه به پیکان آتش است
۶
از آه من مپوش رخ آتشین که باد
هرچند جان گزاست ولی جان آتش است
۷
دود درون محتشم از بس صفای دل
مانا به شعلههای درخشان آتش است
نظرات
سعید